عزیزیم چهارشنبه هفته دیگه نوبت سزارین دارم البته روز قبلش می رم معاینه شاید با آمبول فشار زایمان طبیعی داشتم امروز دیگه سیسمونی تموم شد و قراره کمدت هم بیان درست کنن دیشب خوابتت را میدیدم گلم صورت ماهتو و دست و با کوچیک را
خدایی اگه به من می گفتند از شکم مامانت بیا بیرون نمی اومدم، دنیا را اصلا دوست ندارم، فکر کن قرار چند وقت دیگه برات یک پرونده باز کنن و بیای تو دنیا امروز مامان بزرگت سراغت را می گرفت گفتم جات خوبه، منم اگه تو دل مامانم بودم و این ور اون ور می رفتم جام خوب بود
مامان دلم برات تنگ شده بود، هر روز باید بیام برات حرف بنویسم عزیزکم دخترکم کاش این روز ها هم به خیر بگذره، خدایی نکرده بلایی سرت نیاد الهی 18 روز دیگه حداکثر الهی زندگی من و بابات احتمالا خیلی شیرین می شه اگه بیای و سالم باشی الان توی این وبلاگ ها یک نوزاد پیدا کردم دارم نگاهش میکنم به دست و پا و گوش و دماغ .... کی میشه سیر نگاهت کنم ببینم چه جونوری هستی جیگر